کد مطلب:314966 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:173
چرا این مصیبت را نمی خوانی
عالم بزرگوار شیخ كاظم سبتی رضوان الله تعالی علیه فرمود: یكی از علمای بزرگ و معروف نزد من آمد و فرمود:
من از طرف آقا حضرت عباس (علیه السلام) برای شما پیغام آوردم. گفتم: بفرماید چه پیغامی است؟ من در خدمت شما هستم. فرمود: من در عالم خواب محضر مقدس با سعادت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) مشرف شدم. حضرت به من فرمود: به شیخ كاظم سبتی بگو چرا این مصیبت را نمی خوانی؟ از این به بعد این مصیبت را هم بخوان و آن این است كه هر وقت سواركاری از پشت اسب به زمین می افتد در وقت افتادن دست های خود را مثل سپر قرار می دهد و دست هایش را اول به زمین می رساند تا وقت افتادن دست حائل شود. و سواركار با صورت به زمین نیافتد. چه حالی خواهد داشت آن كسی كه سینه اش مورد هدف تیرها قرار
[ صفحه 532]
گرفته باشد و دست هایش را هم بریده و با گرز آهنین بر سرش زده باشند و امیدش نیز از رساندن آب به خیام حرم قطع كرده باشند، و با صورت به زمین افتد. [1] .
من از طرف آقا حضرت عباس (علیه السلام) برای شما پیغام آوردم. گفتم: بفرماید چه پیغامی است؟ من در خدمت شما هستم. فرمود: من در عالم خواب محضر مقدس با سعادت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) مشرف شدم. حضرت به من فرمود: به شیخ كاظم سبتی بگو چرا این مصیبت را نمی خوانی؟ از این به بعد این مصیبت را هم بخوان و آن این است كه هر وقت سواركاری از پشت اسب به زمین می افتد در وقت افتادن دست های خود را مثل سپر قرار می دهد و دست هایش را اول به زمین می رساند تا وقت افتادن دست حائل شود. و سواركار با صورت به زمین نیافتد. چه حالی خواهد داشت آن كسی كه سینه اش مورد هدف تیرها قرار
[ صفحه 532]
گرفته باشد و دست هایش را هم بریده و با گرز آهنین بر سرش زده باشند و امیدش نیز از رساندن آب به خیام حرم قطع كرده باشند، و با صورت به زمین افتد. [1] .
[1] يكي از علما و حجج اسلام به نقل از مقتل الحسين (عليه السلام).